ترلانترلان، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

دوست داشتنی ما

عکسای خوشمزه

سلام عزیزم اینم عکسای تولد بابایی که قول دادم بذارمشون اول از همه سالاد خوشگلی که خاله نسیم درستید   بعدش سینی بورانی به به اینم رولت کالباس یه شکل بورانی دیگه و سالاد لبو که چون دور لبوهایی که قالب زدم زیاد اومد درست کردم البته خاله نسیم درست کرد آخ جونمی ژله آکواریوم و بالاخره کیک خوشگل و خوشمزه ای که مثلا قرار بود خودم بدرستمش ولی با عرض پوزش از بابایی چون وقت نکردم و رفتم سفارش دادم کی بشه که توام تو تولدهامون باشی و من به بهانه شما هیچ کاری نکنم همشو آماده بگیریم چون اونروز خیلی خسته شدم ...
25 فروردين 1392

شغل بابایی

من و بابایی دیروز تهران بودیم فداتشم واسه بابایی یه کار خوب پیدا شده رفتیم قرار داد بستیم شاید از ایران بره میدونی از چی خیلی خوشحالم از اینکه بالاخره از این جای لعنتی که داریم کار میکنیم خلاص شد ولی من هنوز خلاص نشدم . اونجا میره شغلشم خوبه همینه که اینجا بود و اگه کار این شرکت توی اون کشور ادامه پیدا کنه منم میرم واسه کار اونجا اونوقت پیش بابایی هستم و از دست اینجا خلاص میشم ولی الان باید 2 ماه دوریشو تحمل کنم خیلی سخته شاید اگه تو پیشم بودی راحتتر بود الان که نیستی سعی میکنم تحمل کنم ...
20 فروردين 1392

تولد بابایی

سلام عزیزم  دیروز تولد بابایی بود و من شب قبلش براش تولد گرفتم مامان بزرگا و بابا بزرگارو دعوت کردم  و خانواده عمه جونیو  و دایی جون خودمو وای از صبش که بیدار شدم کلی کار داشتم همش پای گاز بودمو ظرفشویی   بابایی رو هم فرستادم خرید اینارو خرید و اومد  خلاصه تا عصری کلی کار کردم تازه خاله جونم اومد کمکم ویه سالاد خوشگل درست کرد منم که ترکوندم واسه بابایی پیش غذا سوپ جو و رولت کالباس و سینی بورانی درس کردم شامم جوجه کباب و دسرم ژله آکواریوم بود بعدا هر وقت فرصت شد عکساشو میذارم که وقتی خودت اومدیو دیدی دلت آب بشه و هی بگی مامانی برام ازینا درس کن بعد شامم کیکی که سفارش داده بودم آوردیم انقد خوشگل بود و خو...
10 فروردين 1392

عید نوروز

سلام عزیزکم زمستون رفت و بهار اومد دوباره من و بابایی شاد وخندون میون گلها تو باغ بابابزرگ فقط شمارو کم داریم واسمون دعا کن که هیچ مشکلی پیش نیاد و سال دیگه این موقع تو شکم مامانی باشی اینطوری ...
5 فروردين 1392
1